عضو چپول اتحادیه
خلاصک
خیلی موقعها یه چیزی میگیم اما مردم دقیقا برعکسش برداشت میکنن!
تو این داستاهنگ نگاهی میندازیم به «عضوی از اتحادیه» از گروه The Strawbs. آهنگی که بین قشر کارگر خیلی محبوب شد. کارگرا توی اعتصابات سراسری و تظاهراتشون مرتب این آهنگ رو میخوندن. حتا شعار اصلیشون رو از یکی از جملههای این آهنگ کِش رفتن!
با همه اینا ولی قصد و نیت اصلی سازندههای این آهنگ چیزی کاملا متفاوت از حمایتِ اعتصابای کارگری بوده...
متن
یه موقعایی هم هست که میخوای ... به یکی ولی کاری که میکنی یا چیزی که میگی نتیجه عکس میده.
سلام سینچ هستم از ملومانیاک
تو این داستاهنگ میریم دهه ۷۰ی بریتانیا. سراغ یه آهنگی میریم که دقیقاً ۱۸۰ درجه برعکس نیت اصلی سازندههاش تفسیر شد.
اقتصاد بریتانیا تو دهه ۷۰ جهنمی شده بود واس خودش. نرخ تورم نزدیکای دو رقمه. میدونم واسه ما جوکه این داستان ولی به هر حال واسه بریتانیا تو لیگ خودش تورم ۹.۵ درصدی یه شرایط خیلی بدیه. قانون «مالیات بر ارزش افزوده» تصویب شده مصرفکنندهها حسابی ناراضین. سازمان آزادیبخش ایرلند هم چپ و راست داره بمبگذاری میکنه. معدنچیا اعتصابیدن. عربای اوپک هم فروش نفت به انگلیس رو تحریمیدن. سر همین قیمت حمالای انرژی – راست میگه حامل درست بود – قیمت حاملای انرژی چسبید به سقف. برعکسش قدرت خرید مردم هیژد میاد رو کف. نخست وزیر وقت انگلیس میشه یکی از منفورترنای تاریخ بریتانیا. اونقدی که تو انتخابات بعدی، انگلیسیا چشم بسته میرن به جناح رقیب رأی میدن. بعد عمری یه چپگرای حزب کارگر میشه نخست وزیر. ولی خیلی زود معلوم میشه ایشون هم بیشتر چپول بوده تا چپ.
سیاستهای پوپولیستیش شرایط رو بهتر که نمیکنه هج بدتر .... به همه چی. وضعیت جیب مردم میشه هر روز input کمتر output بیشتر. مثل این چهل سال اخیر توی ایران. اینجاست که دولت منتخب قانون هفته کار سه روزه تصویب کنه. واسه اینکه مصرف انرژی بیاد پایین. ساعت کاری تقریباً نصف شد. طبیعتاً حقوق کارگرا هم نصف شد دیگه. کارگرا و قشرای ضعیفتر جامع هدیگه اساسی رد دادن. اتحادیههای کارگری فرمون میدن: ملت چرا نشستین؟ اعتصاب کنید تا نشیم فلسطین. کارگرای انگلیسی هم لیبک میگن و میاعتصابن. از معدنچیا و شهرداری، فاضلاب، حمل و نقل، و حتا گورکنها. یعنی اون روزا شما اگه میمردین جنازهتون روی زمین میموند زیر زمین نمیرفت. اعتصاب کارگرا زندگی روزمره بقیه مردم رو میریزه به هم. کلیتا نارضایتی درست میشه. این لالوها یه عده شروع میکنن فحش دادن به کارگرا و اتحادیههای کارگری. از جمله یکیشون آقویی بوده به اسم جان فورد.
«جان فورد» لیدر یه بندی بوده به اسم The strawbs (توتفرنگی). این توتفرنگییون یه سری سشن پلیر تقریباً جا افتاده بودن. مثلاً جان فورد کنار خیلی از این گندهلاتهای موزیک راک مثل جیمی هندریکس، فرانک زاپا، ریچی بلکمور، سانتانا، کینگ کریمسون و … ساز زده بود. بقیهشون هم همینطور، گروه خودشون منتها خیلی شناخته شده نبود به اون صورت. تا اینکه جان فورد و یه توتفرنگی دیگه (ریچارد هادسن) یه آهنگی مینویسن به اسم «عضوی از اتحادیه». میخواستن به این اتحادیهبازی و کمونیستها و کلاً چپولآلات این تیریپی رو دست بندازن. یه آهنگ تقریباً شنگول و سرخوش که ژانویه ۱۹۷۴ اومد بیرون.
این آهنگ حسابی هیت میشه. تو چارتهای انگلیس میشه شماره ۲. خارج از انگلیس هم همینطور. حتا تو کشورایی مثل ترکیه و تایلند صفحههای این آهنگ حسابی فروش میره. اگه فکر میکنید مسخره کردن چپولها و اتحادیههای کارگری تو دهه هفتاد انقد طرفدار داشته باید بگم اشتپ میزنید. این آهنگ حسابی فروخید چون برداشت مردم کاملاً برعکس نظر توتفرنگییون بود. آهنگ «عضوی از اتحادیه» تو شد پای ثابت اعتراضات کارگری تو تقریباً کل دنیا. یکی از جملههاش که اصلاً شد شعار اصلی اعتصابای کارگرا.«منو به دست نمیياری، من عضوی از اتحادیهام». توتفرنگییون به خیال خودشون فک کردن که دارن تیکه میندازن. کارگرا ولی به خودشون گرفتن ولی یه جوری برعکسش. حسابی باهاش حال کردن. تو تظاهرات هر چی از پلیس بیشتر کتک میخوردن این آهنگ با صدای بلندتری میخوندن. توتفرنگییون هم دیدن آقو این جماعت ما مسخره کردیم خیر سرمون ولی دارن آهنگمون رو میخرن که. دیگه گفتن صداش رو در نیاریم سعی کنیم تو انظار عمومی زیاد خودمون ضد چپول و دست راستی معرفی نکنیم. البته خب چندین سال بعدتر که دیگه آبا تو آسیاب پکید، فورد و هادسن تو مصاحبهها اعتراف کردن به این داستان.
«عضوی از اتحادیه» به نظر من یکی از مصداقهای خیلی خوبه برای نظریه «مرگ مؤلف». مرگ مؤلف میگه ما تو تفسیر و نقد یه اثر، بیخیال مؤلف شید. قصد و نیت و بیوگرافی طرف رو در نظر نگیرید. درباره این آهنگ - «عضوی از اتحادیه» دیدیم. بساط تمسخر اتحادیههای کارگری رو فراهم که نکرد هچ تازه شد شعار اعتصاباتشون. یه جور عضو افتخاری اتحادیههای کارگری شد اصن. و این یعنی ۱۸۰ درجه تفاوت با قصد و نیت اصلی مؤلفاش. یعنی مولفاش اصن به قتل رسیدن. انگار با غلتک از روی توتفرنگییون رد شده باشی.
داستاهنگ ما تمومید. دوس دارم نظر شما رو هم بدونم در باب این نظریه مرگ مؤلف و اصن یه سؤال مهمتر «چه عواملی روی تفسیر ما از یه آهنگ مؤثرن؟» شما چی فکر میکنید.
من سینچ هستم از ملومانیاک و راه ارتباطی با من هم از طریق وبسایت ملومانایک و هم کانال تلگرام ملومانیاک موجوده.
تا میتونید موزیکای خوب بخورید
فعلا
تکمیلیجات
آهنگهای دیگهای که توی این داستاهنگ استفاده شدن (به ترتیب):
00:12 -> London is calling از The Clash
برعکس «عضوی از اتحادیه» این آهنگ آخر دهه هفتاد اومد بیرون. یه مؤخره جوندار و درست درمون روی بدبختیهای انگلیس تو دهه هفتاد میلادی. داستانش هم جالبه. آب رودخونه تیمز حسابی اومده بالا و بروبچههای کلش فریک میزنن که نکنه همهمون غرق شیم :))
01:41 -> Britons, Strike Home! از Henry Purcell
آریایی که هنری پورسل بزرگوار تو قرن شونزدهم میلادی نوشت. با یه حالت مارشگونه و کلیتا شعر وطنپرستانه که تو جنگهای مختلف، بریتانیاییها روی این آریا سوار کردن.
02:57 -> There is Power in Union از Billy Bragg
اصل این آهنگ البته از بیلی برگ نیست و مال خیلی قدیمتره. با این حال، این آهنگ بعد از «عضوی از اتحادیه» آنتم شماره دو اتحادیههای کارگری به حساب میاد.
09:52 -> The Strawbs - Withwood
یه تقریبا هیت دیگه از توتفرنگییون. اینجا البته دیگه از فاز glam فاصله گرفتن و تبدیل به یه گروه فولک - پراگرسیو شدن. همکاری جان فورد هم البته با گروه دیگه تموم شده.